يک هفته پس از تعطيلات نوروز، هنوز سال جديد تازه بود که سومين جلسه عمومي منشور زنان، در زير زمين خانه يکي از فعالان جنبش زنان با حضور بيش از سي تن از فعالان جنبش زنان برگزار شد؛ در حالي که روي هر صندلي برگه اي بود که نمودار فرايند پيشنهادي گروه هماهنگي موقت را براي تدوين منشور نشان مي داد.
در ابتداي اين جلسه که شهلا انتصاري اداره آن را به عهده داشت، برخي از اعضاي گروه هماهنگ کننده موقت ضمن ارائه جمع بندي خود از اصلي ترين مباحث مطرح شده در جلسات عمومي، گزارشي از فعاليتهاي خود و پيش نويسي که براي روند منشور تهيه کرده بودند، ارائه دادند.
فرايند گفت و گوي همزمان نخبگان و فعالان و گفت و گوي اجتماعي
رضوان مقدم ضمن اشاره به اينکه گروه هماهنگ کننده موقت در سه جلسه اي که در تاريخهاي 10 اسفند 85، 21 فروردين 86 و 27 فروردين 86 اعضاي گروه هماهنگ کننده موقت داشتند، در مورد مهمترين موضوعاتي که در جلسات عمومي منشور در مورد آن بحث شده بود، بحثهاي مفصلي کردند، اضافه کرد: اين موضوعات عبارت بود از: هدف منشور که اکثريت جمع اعتقاد داشتند اينکه هدف منشور چه چيزي است، بر روي فرايند آن تاثير مي گذارد. چند هدف مفروض در مورد منشور در مباحث جلسات عمومي وجود داشت که در مورد آن بحث شد: همبستگي دروني جنبش زنان، گسترش شبکه جنبش زنان با زنان گروههاي مختلف اجتماعي، قومي، مذهبي (پل زدن ميان فعالان جنبش زنان و زنان فعال در گروههاي اجتماعي مختلف) و ...، ابزار و يک آلترناتيو سياسي براي چانه زني با حکومت. با وجود اينکه گروهي اعتقاد داشتند منشور مي تواند هر سه اينها باشد، به نظر مي رسيد برايند نظر جلسات عمومي اين بود که منشور خواسته هاي زنان اقشار مختلف را تا حد ممکن بازتاب دهد. بنابراين، در نهايت فرايند با هدف ايجاد حداکثر گفت و گوي اجتماعي ميان گروههاي اجتماعي زنان و نخبگان و فعالان اجتماعي طراحي شد که متضمن مشروعيت براي منشور نيز هست.
وي موضوع ديگر مورد بحث را "چيستي منشور" خواند و افزود: بحثهاي زيادي در اين باره صورت گرفت که آيا منشور بايد يک "چشم انداز" (vision) باشد و يا يک برنامه عمل. يعني آيا آرمانهايي براي دراز مدت باشد يا نقشه اي براي کوتاه مدت؟ بحثهاي مربوط به حداقلي و حداکثري بودن منشور نيز در همين چارچوب مطرح شد. ارتباط تنگاتنگ ميان هدف و فرايند که در مباحث مختلف به چشم مي خورد و نيز خواست اکثريت جلسه عمومي، گروه هماهنگ کننده اوليه را به اين نتيجه گيري رساند که فرايند بايد به گونه اي طراحي شود که منشور بيرون آمده از آن تا حد ممکن، حداکثري باشد. پس از بحثهاي فراوان، گروه تصميم گرفت واژه هاي حداکثري و حداقلي را کنار بگذارد و از ميان سه گزينه محتمل در مورد چيستي منشور، يعني اينکه منشور، خواسته هاي آرماني کلي، خواسته هاي آرماني تفصيلي و خواسته هاي عملي فعلي، فرايند را به گونه اي طراحي کند که منشور تا حد امکان به خواسته هاي آرماني تفصيلي نزديک شود؛ هر چند در نهايت ممکن است ترکيبي از اين سه، به صورت منشور نهايي باشد. يکي از نگراني هاي عمده گروه از جلسه دوم به بعد که بحثهاي مفصلي درباره شرايط سياسي و فشارهاي وارد آمده بر فعالان جنبش زنان و تاثير آن بر طرح منشور انجام شد اين بود که شرايط سياسي به گونه اي پيش برود که نتوان خواسته هاي آرماني تفصيلي يا حتي خواسته هاي تفصيلي را مطرح کرد، توليدات گروه منشور در هر مرحله (مثل تحليل وضعيت زنان ايران، خواسته ها و مطالبات گروههاي مختلف و...) مي تواند عرضه شود و مرود استفده قرار گيرد بي آنکه تحت فشار شرايط، منشوري که صرفا خواسته هاي عملي فعلي را به عنوان منشور زنان ايران مطرح کند منتشر شود.
مقدم در مورد در مورد ساختار منشور تصريح کرد که در گروه هماهنگي موقت بحثهاي پراکنده اي انجام شد و در نهايت گروه فرصت نيافت پس از طراحي پيش نويس فرايند تدوين منشور، پيش نويس منسجمي براي ساختار آماده کند اما بين گروه بر لزوم وجود "جمع عمومي منشور" ، "کميته هاي تخصصي"، "کميته هاي استاني" ، "کميته هاي مربوط به گروههاي اجتماعي" و "گروه هماهنگ کننده" متشکل از نمايندگان منتخب کميته هاي مختلف توافق وجود داشت.
چيستي منشور: از آرماني تا کوتاه مدت
سپس شادي صدر توضيحات بيشتري درباره بحثهاي مربوط به "چيستي منشور" ارائه کرد. وي گفت: براساس صحبتهايي که در جلسات عمومي منشور شده بود، بحثهاي خيلي زيادي در گروه هماهنگ کننده موقت درباره حداکثري بودن و حداقلي بودن منشور و اينکه آيا منشور چشم انداز بلندمدت است يا برنامه عمل کوتاه مدت و هر کدام از اينها که باشد چه تاثيري بر پروسه خواهد داشت شد. در نهايت به اين نتيجه رسيديم که چهار حالت مي تواند اتفاق بيفتد. حالت اول اينکه منشور، يکسره خواسته هاي آرماني کلي باشد که در واقع حالت بيان اصول کلي و پايه را پيدا مي کند، حالت دوم اينکه خواسته هاي آرماني باشد که به تفصيل بيان شده و جزييات را مورد توجه قرار داده است، حالت سوم اينکه فقط بيان خواسته هايي باشد که در کوتاه مدت قابل تحقق است و حالت سوم اينکه در روند چانه زني و ايجاد اجماع بين گروههاي مختلف زنان در نهايت منشور تلفيقي از اين سه حالت باشد يعني در جاهايي که توافق عمومي وجود دارد آرمانها به تفصيل بيان شده باشد، در موارد مورد اختلاف آرمانها با حالتي کلي تر و به شکلي که هر گروهي بتوانند تفسير خودشان را از آن داشته باشند بيان شود و در مواردي که براي زنان مهم است که حتما در منشور باشد و تاکيد دوباره بر خواسته هاي کوتاه مدت لازم به نظر مي رسد، يا اينکه شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي به گونه اي نيست که بتوان آرمانها را بيان کرد يا اساسا اجماعي بين گروههاي مختلف بر سر برخي از آرمانها وجود ندارد، اين خواست هاي کوتاه مدت عملي در منشور بيايد. اما آنچه براي ما مهم بود اين بود که در روند تدوين فرايند به کداميک از اين سه حالت وزن و اولويت مي دهيم که ما فکر مي کرديم برايند جمع عمومي منشور و اکثريت جلسات قبل نظرشان برا اين است که پيش نويس فرايند طوري طراحي شود که سعي کنيم برويم به سمت يک منشوري که آرمانها به طور تفصيلي در آن آمده باشد. حالا براي اينکه فقط يک کم ذهنها روشنتر شود نسبت به اين سه حالت و فرقهاي آن کمي پر رنگتر شود، من سعي کردم مثالهايي از منشورهاي کشورهاي ديگر پيدا کنم که البته زياد آسان نبود زيرا کانتکس هر کشوري در واقع نشان مي دهد خواسته هايي که در منشور آن آمده بلند مدت است يا کوتاه مدت. فعلي است يا مربوط به آينده. مثلا ممکن است براي ما ازادي پوشش يک ارمان بلند مدت باشد ولي مثلا براي زنان يک کشور ديگر خواسته اي کوتاه مدت باشد. اين است که ممکن است مثالهاي من چون بدون در نظر گرفتن کانتکس نبوده کمي ذهني باشد. اين را هم بگويم، همه منشورهايي که تا به حال ديده ام، همانطور که گفتم همواره تلفيقي از اين سه حالت را در خود داشته اند.
وي افزود: منشور آفريقاي جنوبي بهترين مثال براي منشوري است که خواسته هاي آرماني تفصيلي در آن، بسيار پررنگ است. من فقط ماده 8 آن را به عنوان مثال مي خوانم: "اقسام بسيار گوناگوني از خانواده ها هستند كه از حقوق، وظايف و منافع يكسان برخوردار نيستند.
زنان براي حفظ خانواده ، متحمل يك بار سنگين نابرابر شده و تاكنون داراي كمترين قدرت براي تصميم گيري بوده اند
تمامي انواع خانواده ها بايد به طور برابر به رسميت شناخته شده و به طور برابر با آنها رفتار گردد
زنان بايد در خانواده ازدواج و روابط خصوصيشان برابري داشته باشند.
زنان بايد حق انتخاب شريك و همسر خود را داشته باشند.
زنان بايد داراي حقوق برابر در طي ازدواج و زمان انحلال آن باشند.
زناني كه بر اساس قوانين عرفي ازدواج كرده اند بايد داراي حق ارث بري از شوهرانشان باشند.
زنان بايد داراي حق تصميم گيري درباره نوع و دفعات رابطه جنسي در ازدواج و روابط خصوصي خويش باشند.
شركاء و زوجين و تمامي اعضاي خانه بايد سعي خود را در تقسيم مسئوليتهاي خانگي انجام دهند.
زنان بايد دسترسي برابر به منابع مالي خانوادگي داشته باشند. .
زنان بايد قدرت تصميم سازي و نيز دسترسي برابر به اطلاعات راجع به مديريت اقتصادي خانواده داشته باشند.
يكپارچگي و انسجام زندگي مشترك بايد بدون دخالتهاي خانوادگي و بيروني حفظ گردد مگر آنجا كه سوء استفاده فيزيكي ، جنسي واحساسي رخ دهد.
زنان بايد داراي حق حضانت بر كودكانشان باشند.
زنان بايد از نفقه كافي ، موثر و قابل اعمال و يا از امتيازات رفاه اجتماعي كافي و موثر براي خويش و فرزندانشان برخوردار باشند."
صدر ادامه داد: اما درباره خواست هاي آرماني کلي، در منشورهاي زنان مواد متعددي است که به بيان اصول پايه و اساسي مي پردازد که گاه از لزوم ارائه تعاريف و مشخص کردن بنيادهاي فکري منشور، مثل تعريف رفع تبعيض، برابري و... نشات مي گيرد و گاهي نيز حاصل عدم اجماع بر خواسته هاي تفصيلي است. شما ماده 4 منشور زنان تيمور شرقي را ببينيد: "قانون اساسي بايد از حقوق تمامي افراد ملت براي مراقبتهاي ابتدايي سلامتي به كيفيت يكسان حمايت نمايد. دولت موظف به فراهم سازي مراقبتهاي بهداشتي بارداري براي زنان است." و مقايه کنبد با ماده 11 منشور آفريقاي جنوبي که آن هم درباره بهداشت و سلامتي است: "خدمات مربوط به بهداشت و سلامت ، در آفريقاي جنوبي ، به طور سنتي و مرسوم ، نابرابر ، غير قابل دسترس و نامناسب بوده است. در اين ميان ، زنان به طور ويژه نسبت به حقوق خويش در رابطه با خدمات سلامتي و بهداشتي ناآگاه مي باشند . خدمات بهداشتي به طور شايسته اي معطوف به نيازها و الويتهاي بهداشتي زنان نبوده است. فقدان خدمات ابتدايي مورد نياز زندگي مانند آب آشاميدني و لوله كشي و نيز دسترسي به منابع ضروري تضمين سلامتي از اكثريت شهروندان آفريقاي جنوبي دريغ شده است.
بايد خدمات مراقبت بهداشتي برابر ، قابل دسترس و مجهز كه به نياز هاي بهداشتي خاص زنان بپردازد ، فراهم گردد.
زنان حق كنترل بر جسم خويش را دارندكه شامل حق تصميم باروري مي گردد.
بايد دسترسي به اطلاعات و دانش براي اينكه زنان را قادر سازد تا راجع به جسم خويش و مراقبتهاي بهداشتي انتخاب آگاهانه نمايند ، فراهم شود.
آموزش و خدمات برنامه ريزي خانوادگي بايد به طور رايگان براي زنان و مردان فراهم گردد.
هر فردي بايد به تغذيه كافي دسترسي داشته باشد.
خدمات مراقبتهاي بهداشتي رواني مناسب و قابل دسترس بايد در اختيار زنان قرار گيرد." کاملا مشخص است که منشور زنان تيمور شرقي ضمن اينکه يک ارمان کلي را بيان کرده اما وارد تفصيل آن که دربرگيرنده حق زن بر کنترل باروري و تصميم گيري براي جسم خويش هم مي شود نشده است.
وي در پايان سخنان خود گفت: شايد بهترين مثال براي خواسته هاي کوتاه مدت، ماده 7 اعلاميه حقوق زنان پاکستان است که مي گويد: " در مورد هديه هاي اعطا شده به مادر، همسر، دختر و يا خواهر بايد معافيت مالياتي قابل توجهي تعيين شده و اعطا گردد." همانطور که مي بينيم اين ماده بيان کننده خواسته ساده اي است که نه حتي با وضع قانون بلکه با اصلاح يک آيين نامه دولتي قابل تحقق است و با هيچيک از ساختارهاي حاکم هم تعارض اساسي ندارد. اساس اگر به اعلاميه حقوق زنان پاکستان نگاه کنيد که در پايان يک کنفرانس بزرگ در 8 مارس توسط فعالان زنان آن کشور تصويب شده احساس مي کنيد بيشتر مفاد اعلاميه خواسته هايي است که آنها انتظار دارند تا 8 مارس سال آينده برآورده شود.
حل مساله مشروعيت، حل مساله مترقي بودن
فاطمه صادقي به عنوان يکي ديگر از اعضاي گروه هماهنگ کننده بحث خود را به مساله فرايند تدوين منشور از طريق گفت و گوي اجتماعي و گفت و گوي فعالان و نخبگان اختصاص داد. وي گفت: در مباحث مربوط به منشور زنان سه کليدواژه عمده وجود دارد که از اول نيز با آن برخورد داشته ايم. يکي "فرايند"، يکي "گفت و گوي اجتماعي" و ديگري " گفت و گوي نخبگان و فعالان" است.
وي ادامه داد: سوال اصلي اين است که چرا روي "فرايند" تاکيد مي کنيم و آيا اصلا فرايند مهم است؟ اين امر مسئله اي است که در جلسات مختلف بسيار درباره آن صحبت شد. فرايند منشور به اين دليل مهم است که هدف منشور را مشخص مي کند. يعني ما هر فرايندي را که طي بکنيم، در واقع منشور را از دل آن بيرون مي آوريم. مثلا اگر منشور ما از طريق گفت و گوي اجتماعي فرايندش پيش برود، سندي که حاصل مي شود يک سند اجماعي درباره مطالبات مختلف زنان خواهد بود. اما اگر فرايند تدوين منشور به طريقي باشد که فقط از طريق نخبگان و فعالان صورت بگيرد، قطعا منشوري که بيرون مي آيد، به گونه اي متفاوت است و به همين دليل فرايند مهم است.
صادقي افزود: فرايند، مسئله مشروعيت را نيز مشخص مي کند در واقع هر نوع فرايندي را که پيش بيني کنيد، مشخص مي کند که آيا اين منشور مشروعيت دارد يا نه و به عبارت ديگر آيا اجماع گروههاي اجتماعي ديگر پشت آن هست يا خير و آيا حاصل مذاکرات جمعي است که در اينجا مي نشيند و يا بعدها در گفت و گوهاي دروني شان به اين مسائل مي پردازند.
وي درباره "گفت و گوي فعالان و نخبگان اجتماعي" گفت: اگر دوستان خاطرشان باشد، در اولين جلسه منشور، خانم نجم عراقي گفتند که ما منشورهاي مترقي مثل منشور حقوق جهاني زنان، منشور حقوق بشر و ... داريم و اصلا چه نيازي است که ما با منشوري مثل منشور زنان ايراني دست و پنچه نرم کنيم. ما کنوانسيون را داريم که خيلي مترقي است. ميثاق حقوق اجتماعي را داريم که خيلي مترقي است و انواع و اقسام چيزهاي ديگر را که در واقع اگر بخواهيم همه اينها را جمع کنيم، شايد از اينها مترقي تر وجود نداشته باشد و چه نيازي هست که منشور زنان را تدوين کنيم. حاصل مذاکرات اين بود که ضرورتا مترقي بودن يک سند کفايت نمي کند. ما الان اسناد مترقي بسياري داريم چگونه است که اين اسناد مترقي ضمانت اجرايي ندارد و چگونه مي توان اين ضمانت اجرايي را به نوعي پيش بيني کرد. تصور بر اين است که علت اصلي داستان اين است که گفت و گوي اجتماعي پشت اين اسناد نيست. اين اسناد خيلي زياد هستند، اما چون برآمده از گفت و گوي اجتماعي نيستند، ما را به کارگزار اسناد تبديل مي کنند. حالا خواه اين اسناد ، اسناد بين المللي مترقي باشد يا اسناد داخلي مترقي. به عبارت ديگر اگر اين جمع نخبگان بنشيند و يک سندي را تهيه کند، به دليل اينکه فاقد آن اجماع اجتماعي است، اين سند هم فاقد مشروعيت خواهد بود و هم فاقد ضمانت اجرايي.
صادقي ادامه داد: بنابراين ما همزمان در گفت و گوي اجتماعي با مسئله مشروعيت مواجه هستيم که مي توان به مسائل ديگر تقسيمش کرد. مثل مسئله نمايندگي که در يکي از جلسات خانم لاهيجي مطرحش کردند. اينکه چگونه تقاضاهاي گروههاي اجتماعي بالا بيايد و چگونه در منشور مطرح شود. حاصل اين مذاکرات در گروه موظف هماهنگ کننده اين بود که ما بايد همزمان دو فرايند داشته باشيم که بتوانيم به نوعي بر اين مشکلات غلبه کنيم؛ فرايند مذاکره و گفت و گوي دروني نخبگان و فعالان از يک طرف و گفت و گوي اجتماعي بين تمامي گروههاي مختلف زنان از طرف ديگر.
وي در ادامه چنين توضيح داد: فرايند مذاکره و گفت و گوي دروني نخبگان و فعالان به اين معناست که اين گروهها تجربيات مختلفي درباره مسائل زنان دارند. کاستي ها را بيشتر مي شناسند. اينکه جامعه زنان به چه سمتي حرکت کرده. تاريخ جنبش را مي شناسند و مسائلي از اين قبيل و اين سرمايه اجتماعي را دارند و مي توانند کمک کنند به اينکه فرايند منشور به نوعي قويتر جلو برود. بنابراين درک گروههاي مختلف زنان اعم از فعالان و نخبگان از مسائل زنان و شناختي که از مسائل زنان دارند، براي فرايند تدوين منشور خيلي مهم است. دوم، گفت و گوي اجتماعي است. چيزي که به نوعي به نظر مي رسد ما هميشه فاقد آن بوده ايم. يکي از مشکلاتي که جنبش زنان داشته، علاوه بر اينکه گفت و گوي دروني خودش کمرنگ بوده، مهمتر از آن فرايند گفت و گوي اجتماعي بوده. حالا به درست يا غلط، اين اتهام همواره متوجه جنبش زنان بوده که شما خواسته هاي گروههاي مختلف زنان را در نظر نمي گيريد. با آنها ارتباطتان کم است و آنچه شما مي گوييد، مشروعيت کافي براي به اجرا درآمدن، براي مذاکره سياسي با دولت و ضمانت اجرايي ندارد. به عبارت ديگر، آنچه در اين ميان مهم است، فرايند گفت و گوي اجتماعي است که علاوه بر فرايند گفت و گوي دروني فعالان و نخبگان زنان بايد به آن توجه کرد.
صادقي در مورد مزايا و معايب اين دو فرايند گفت: فرايند گفت و گوي دروني نخبگان مزايايش خيلي زياد است. اين مي تواند انسجام بين نخبگان را تقويت کند که هميشه يکي از مسائل جنبش زنان بوده است. مي تواند به ابزاري براي چانه زني در قدرت تبديل شود. مي تواند سندي که از دل اين فرايند در مي آيد يک سند آلترناتيو سياسي باشد و بتوان با آن در مقابل نگرشهاي ارتجاعي موضع گرفت. در عين حال درک و شناخت نخبگان و اينکه اينها چه تصويري از وضعيت جامعه دارند اهميت دارد. اگر ما اين فرايند را به تنهايي در نظر بگيريم و فقط بگوييم منشور بايد فقط بين نخبگان و از طريق گفت و گوي فعالان و نخبگان تدوين شود، اشکالاتش مي تواند مثلا مسئله مشروعيت باشد، در عين حال مي تواند سبب اين شود که منشور به سند حداقلي تبديل شود، به اينکه ما جامعه را نمي شناسيم يا ارتباطمان با جامعه کم است. سندي که تدوين مي شود، ممکن است به زعم ما سندي مترقي باشد، اما ممکن است خيلي کوتاه مدت از آب در بيايد و منعکس کننده خواسته هاي فعلي ما باشد. بنابراين بايد نگاه کرد که جامعه هم چه خواسته هايي دارد. بنابراين همزماني اين دو فرايند خيلي مهم است و رو مي کنيم به فرايند دوم که گفت و گوي اجتماعي است و ببينيم از دل گفت و گوي اجتماعي به تنهايي چه مزايا و معايبي ممکن است بروز کند. مزايايش اين است که گفت و گوي اجتماعي سند منشور را به سندي دموکراتيک تبديل مي کند و مسئله مشروعيت را حل مي کند. در اينصورت يکي از مشکلاتي که جنبش زنان در سالهاي اخير با آن رو به رو بود، برطرف مي شود. در عين حال مي توان طرح کرد که تقويت جامعه مدني صورت مي گيرد و گروههاي مختلف زنان خودشان را در اين فرايند دخيل بدانند، قدرت چانه زني را بالا ميبرد و مسائل ديگري که مي تواند از دل اين فرايند در بيايد.
وي يادآور شد: اينکه مي گوييم گفت و گوي اجتماعي بين گروههاي مختلف زنان، منظورمان توده بي شکل زنان نيست، بلکه منظورمان گروههاي زنان درنهادهاي مختلف است. مثلا پرستاران، معلمان، کارگران، گروههاي اقليت قومي و مذهبي و انواع مختلف گروههاي اجتماعي که نمايندگي هاي خاص خودشان را دارند. اما اگر فرايند گفت و گوي اجتماعي را باز به تنهايي بخواهيم در نظر بگيريم، يعني اصلا بين نخبگان گفت و گويي صورت نگيرد، مي تواند اين معايب را داشته باشد: يکي اينکه منشور مي تواند به سندي معمولي تبديل شود و نه مترقي. يعني مي تواند سندي تفضيلي بشود اما حداکثري نباشد. بنابراين در عين حال که فرايند گفت و گوي اجتماعي لازم است، فرايند ترويج هم لازم است. يعني فرايندي که در طي آن ما نگاهمان به اين است که سند هر چه مي تواند مترقي تر باشد و نگاهش به آينده عميق تر و وسيع تر باشد.
وي در پايان گفت: ما از ابتدا دو مسئله داشتيم. يکي مشروعيت و دومي مترقي بودن. مشروح مذاکرات چند جلسه اي ما را به اينجا رساند که ما نياز به دو فرايند همزمان داريم. فقط نم يتواند بين نخبگان و فعلالان گفت و گو صورت بگيرد و از دلش منشور در بيايد و از طرف ديگر نمي تواند فقط از طريق گفت و گوي اجتماعي صورت بگيرد، بلکه به نوعي به هر دو تاي اينها احتياج داريم.
استراتژي ايجاد گفت و گو ميان گروههاي مختلف زنان و انعکاس خواسته هاي آنها به همديگر
اعظم خاتم، ضمن اشاره به نموداري که بر روي تخته زده شده بود و عنوان "پيش نويس فرايند تدوين منشور زنان" را داشت گفت: در صورتي که اين جمع اين فرايند را تاييد کند، گام نخست، تحليل وضع موجود زنان و مسائل عمده ي آنها بر اساس دانش موجود است. بر اساس آنچه که ما در اختيار داريم، يعني بر اساس تحقيقات، کارهايي که انجام شده و اسنادي که بيش از اين توليد شده، کميته اي موظف شود تحليل هايي از مهمترين مسائل بحراني زنان و راه حل هاي مقدماتي را تدوين کند. به دنبال آن کاري که شروع مي شود، طراحي و هدايت و نظرخواهي از زنان درباره مشکلات، خواسته و راه حل هاست. ما مي دانيم کارهايي پيش از اين شده، اما منشور ضمن اينکه آنها را جمع مي بندد و به عنوان مطالعات پيشين با خود حمل مي کند و همراه دارد، نياز دارد براي خودش يک نظرخواهي از گروههاي مختلف زنان انجام دهد. ضمن اينکه اين را طراحي مي کند، برگزاري مستمر جلسات مباحثه گروهي با فعالان زن در حوزه هاي مختلف، ان جي او ها. براي اينکه نظرهاي آنها را روي مشکلات، خواسته ها و راه حل ها بايد بگيرد. اين سند مقدماتي که اينجا توليد مي شود، تحت عنوان يک جمع بندي توسط کميته هاي تخصصي ارائه مي شود. قبل از آن فوکوس گروپهاي داخلي فعالان زنان هم مبناي طراحي يک پرسشنامه قرار مي گيرد که ما چه چيزهايي را نمي دانيم. براي مثال آيا مطالعات پيشين درباره مهريه اطلاعات کافي داده؟ اين يک معضل است از نظر زنان يا بايد در نظر خواهي ما گذاشته شود؟ آيا اين يک نهادي است تضميني براي زنان؟ يا نهادي عليه زنان است؟ تفسير زنان از اين چيست؟ اگر دانش ما اجازه نمي دهد راجع به اين چيزي بگوييم، بايد اين را در نظرخواهي مان بگذاريم.
وي افزود: در اين طرح به طور همزمان گروهي روي فرايند گفت و گوي اجتماعي کار مي کند، که بيشتر گروههاي استاني هستند. اولين کارشان اين است که نمايندگان نهادهايي که به صورت فعالان زن، نهادهاي مدني و اتحاديه هاي صنفي ساماندهي شده اند يا گروههاي نمايندگي اقليتها که شامل اقليتهايي قومي، مذهبي و گروههاي مختلف اجتماعي زنان را شناسايي مي کنند. يک فهرستي از اينکه چه کساني مخاطب سند و فعاليت منشور هستند، در گفت و گوي اجتماعي تهيه مي شود. اينجاست که نشان داده مي شود زنان يک توده ي بي شکل نيستند. ما بي واسطه نمي توانيم سراغ توده ي زنان برويم. بلکه سراغ اين نمايندگي ها خواهيم رفت. منتها در وسيع ترين شکلش بايد سراغ اينها برويم. اينها شناسايي مي شوند و همزمان با اين بايد يک کار تربيت مروج صورت بگيرد. اين مروجين دو تا کار مي کنند. يکي ترويج ضرورت و اهميت داشتن منشور است و يکي پرسشگري درباره مشکلات، خواست ها و راه حلهاست.
خاتم ادامه داد: سپس جمع فعالان و نخبگان جمعبندي از اين نظرخواهي ها به دست مي دهد، ضمن اينکه از اين فوکوس گروپهايي که با گروههاي زنان داشته هم جمع بندي ارائه مي دهد. اين دو جمع بندي همزمان که دارد به يک پيش نويس تبديل مي شود، ترويج مي شود در ميان گروههاي مختلف زنان. اگر ما بخواهيم به سمت يک منشور تفصيلي و حداکثري حرکت کنيم، بايد مخالفتها را در گروههاي مختلفمان به حداقل برسانيم. مخالفتها وقتي به حداقل مي رسد که زنان بتوانند بدانند خواسته هاي زنان ديگر چيست. زنان مسن و جاافتاده ما بدانند که خواسته هاي دختران جوان چيست، چرا مسئله پوشش براي آنان مهم است؟ زنان مسلمان بدانند زنان مسيحي و ارمني در کشور چه وضعيتي دارند و چه مشکلاتي دارند؟ زنان کارگر بدانند خواسته هاي زنان طبقات بالاتر چيست. اشاعه اين خواسته ها و ترويج آن يک سنگ بناي اساسي است. اين استراتژي داخلي ماست. يعني ايجاد گفت و گوهاي مختلف زنان و انعکاس خواسته هاي آنها به همديگر. بنابراين منشور تنها يک سند نيست، يک سند نهايي دارد، اما کلي اسناد پشتيبان دارد که اين اسناد پشتيبان هم در تحليل گروههاي مختلف خاص زنان است و هم گروههاي خاص استاني.
يعني قاعدتا بايد بتوانيم از طريق اين نظرخواهي که در استانهاي مختلف در ميان گروههاي اجتماعي مختلف انجام مي شود، گزارشهايي را توليد کنيم که مثلا بتواند بگويد زن ايلامي در مجموع در اين پرسشنامه هاي چه گفته، نهادهاي نمايندگي اش چه گفته اند و اينها، بايد بتواند در يک سطحي با همديگر قابل مقايسه باشد که آيا خواسته هاي تهران از همه بالاتر است واقعا؟ آيا زناني که در شهرهاي دور افتاده تر هستند، خواسته هاي پايين تري دارند؟ اين سندهاي پشتيبان و مکمل است که امکان مي دهد در اين مرحله بين همديگر تبادل صورت بگيرد و در مجموع يک سطح افزايش آگاهي را در گروهها ايجاد کند و زمينه سازي کند براي اينکه بعدا روي موارد اختلاف چانه زني شود.
وي در مورد تدوين پيش نويس اوليه اضافه کرد: حالا شما يک تحليل کلي از وضعيت داريد، يک جمع بندي از نظرات زنان داريد، يک جمع بندي از گفت و گوي داخلي نخبگان و فعالان داريد. اين سه جمع بندي به تدوين پيش نويس منجر مي شود. سپس پيش نويس براي نظرخواهي در اختيار گروههاي استاني، گروههاي اجتماعي زنان، اقليتها و ... قرار مي گيرد. پيشنهادات، اصلاحات مورد نظر جمع آوري مي شود. در اين مرحله وقتي زنان از خواسته ها قبلا باخبر شدند، از تفاوتهايشان با خبر شدند، راجع به منشور نظر مي دهند. ممکن است تکيه کنند که اين بخش حذف شود، اين بخش باشد، تا به هر حال امضايشان را روي اين سند بگذارند. اين موارد اصلاحي مي آيد توسط کميته اي که در مجموع هماهنگي کار را انجام مي دهد، ارزيابي مي شود. با توجه به اکثريتي که وجود دارد، با توجه به قدرت چانه زني اي که با گروههاي مختلف زنان دارد، با توجه به چشم اندازي که از افزايش و ارتقاي اين سند در فرايند اين چانه زني هست، اصلاحات وارد مي شود و سند تکميل مي شود.
وي درباره آخرين مرحله پيشنهادي تدوين منشور گفت: پيش نويس نهايي مي رود در اختيار گروههايي که ما اين ارتباطات را با آنها بر قرار کرده ايم قرار مي گيرد، اين مي تواند شکلهاي مختلف داشته باشد. جمع آوري امضا، همه پرسي، يا فوروم عمومي. به هر حال فرايندي است که بايد اخذ موافقت صورت گيرد و اين به يک متن نهايي تبديل مي شود که بعد از اين مراحل تصويب به صورت متن نهايي منشور قابل انتشار است و بعد از آن ما دوره "پس از منشور" را داريم.
اجماع يا قناع؟
با تمام شدن توضيحات اعضاي گروه هماهنگ کننده، بحثها و سئوالات شرکت کنندگان آغاز شد. آسيه اميني، اولين سئوال کننده بود که پرسيد: آيا منظور گروه هماهنگي از اجماع توافق همه ي افراد گروه، حتي بدون مخالفت يک نفر است؟ يا بايد آراي اکثريت را در نظر گرفت؟ اگر آراي اکثريت منظور است، بايد اقناع را به کار ببريم.
وي افزود: به نظر من مي رسد که به کار بردن واژه اجماع براي رسيدن به يک توافق حتا پايه اي يک چيز تقريبا غير ممکن است. به نظر مي سد شايد واژه ي اقناع را بهتر است به جاي آن بگذاريم که شدني تر است.
وي همچنين در مورد اينکه زمانبندي اجراي طرح منشور چگونه است و اين فرايند چقدر طول مي کشد از گروه هماهنگ کننده سئوال کرد.
فاطمه صادقي در مورد اجماع چنين توضيح داد:"منظور از اجماع اين نيست که همه يک نظر داشته باشند. منظور اين است که پيش نويس نهايي منشور که تهيه مي شود، هر کسي به نوعي خواسته هاي خودش را در آن منعکس ببيند و بتواند آن را امضا کند. ما به اين اجماع مي گوييم. اجماع سازي يعني سندي که تهيه مي شود، اينقدر رفت و برگشت در آن صورت بگيرد که خواست همه گروههاي مختلف زنان را در بر بگيرد.
محبوبه عباسقلي زاده در مورد مساله زمان اجراي فرايند منشور گفت: زمانبندي قضيه وقتي انجام مي شود که شما روي فرايند توافق کنيد. در اين صورت کار ديگر کميته هاي تخصصي اين خواهد بود که روي زمانبندي هر يک از اينها کار کنند و مسلما خيلي از اين کارها به صورت موازي پيش مي رود. اما جلوتر از دو سال موضوع بسته نخواهد شد.
اعتراضها به کار گروه هماهنگي موقت
فاطمه گوارايي با تذکر اين نکته که گروه هماهنگي موقت شتاب در ايجاد ساختار داشته است، گفت: اين با روح فرايند منشور در تناقض است و اين جمع کوچکي که تشکيل شده در سه جلسه و خود آن هم ثابت نبوده و آدمها متغير بوده اند و رفت و آمد داشته اند، مشروعيت ايجاد نمي کند. مشروعيت بايد از دل يک اجماع کلان گروهاي اجتماعي مختلف در بيايد.
مينو مرتاضي نيزاين سئوال را مطرح کرد که وقتي پيش نويس نهايي منشورتدوين شد، ما چگونه ميتوانيم اين پيش نويس نهايي را در صورتي که نهايي نشده، ترويج کنيم؟ در واقع منشوري را که مي خواهد تغيير کند، چگونه مي توانيم ترويج کنيم و بعدش امضا جمع کنيم در حالي که تصويب نشده در حالي که ممکن است در مرحله تصويب، ممکن دوباره تغيير کند؟
سهيلا طهماسبي ضمن اعتراض به روند کار گروه هماهنگي موقت گفت: من در اينکه شما اين همه تلاش کرديد، هيچ بحثي ندارم. اينکه اين برنامه خيلي منظم است، هيچ بحثي ندارم. اما فکر مي کنم اين برنامه بايد از درون جلسه عمومي بيرون مي آمد و گروه هماهنگي فقط بايد خلاصه بحثهاي جلسات قبلي را منظم مي کرد.
شهلا اعزازي نيز در ادامه بحث طهماسبي گفت: من فکر کردم هدفي وجود دارد که مي خواهيم منشور را بسازيم. اينجا گفته شد فرايند تعيين کننده ي هدف است. خب توضيح بدهيد براي ما که چرا فرايند تعيين کننده هدف است؟ مگر اين جمع هدف نداشته که بيايد اين کار را بکند؟ همينطور گفته شد فرايند تعيين کننده ي مشروعيت است. آيا همه ي ما به اين اعتقاد داريم؟ آيا فرايندي که از دل جامعه بر مي خيزد، الزاما مشروعيت دارد؟ اينکه مترقي ترين سند کافي نيست، مهمتر، ضمانت اجرايي است، ضمانت اجرايي نيز به علت گفت و گوي اجتماعي به وجود مي آيد، اين حرف را کي مي زند؟ کي ميگويد که ضمانت اجرايي حتما وقتي به وجود مي آيد که رفتيم و گفت و گوي اجتماعي کرديم؟
وي همچنين افزود: من اگر بخواهم روي اين فرايند کار کنم، در اين قسمت تحليل وضع موجود در مسائل زنان آدمهايي را من اينجا مي بينم که 20 سال است روي مسائل زنان کار کرده اند. هنوز بايد يک سال بنشينند و تحليل وضع موجود را بکنند؟ دوباره يک بار مي رويم قانون را نگاه مي کنيم، آمار را نگاه مي کنيم، دوباره تحليل وضع موجود مي کنيم. خب اينکه وجود دارد. و بعد درباره فرايند گفت و گوي اجتماعي با مردم، اگر گفتند ما مهريه مي خواهيم، که 90 درصد دختران موان مي گويند ما مهريه مي خواهيم، زياد هم مي خواهيم. نمي خواهيم کار هم بکنيم چه؟ باز هم يک اشاره مي کنم به مصاحبه هاي خشونت که نشان مي دهد زن کتک را مي خورد وقتي مي پرسي: طلاق مي گيري؟ مي گويد: نه! بد است!چرا؟ آخر معلوم مي شود دوستش دارد. کتکش مي زند و او هم خوشش مي آيد و کتک مي خورد .از چنين زني شما راه حل آرماني تفصيلي واقعا نمي توانيد بيرون بياوريد. اگر توده مردم برگشتند و گفتند که مرد اگر دو تا زن بگيرد عيبي ندارد، آن وقت چه؟
پس از آن ليلي فرهادپوردر مورد نحوه تامين هزينه ها از گروه هماهنگي موقت پرسيد: آيا درباره بعد هزينه ها اين را برنامه ريزي نکرده ايم که از کجا مي خواهد در بيايد و چطور تامين شود؟
سحر مرانلو نظر خود را در مورد فرايند پيشنهادي چنين مطرح کرد: من درک مي کنم که فرايندي که طراحي شده بر اساس پاسخگويي چالشهايي که جنبش زنان دارد و تجربيات بين المللي بوده و دست کم فيدبک اوليه اين است که فرايند، فرايندي خلاق است. اما نقاط تاريک زيادي دارد. بديهي است ما در مراحل اوليه هستيم و بتدريج بايد سئوالها جواب داده شود. اما دست کم براي من سه تا حلقه ي اصلي يا مفقوده است. اوليش اين است که چالشهايي را که هر کدام از آنها را بهش مشروعيت مي دهد، آيا واقعا در صددش هستيد که تدوين بکنيد؟ مثلا بگوييد که منظورتان از گفت و گو يا آواي رسانه اي اين نيست که 5 تاروزنامه يا 10 تا وبلاگ بزنند. يعني چه شاخصهايي هست؟ اصلا شاخص هايي طراحي شده و اصلا مي خواهيد شاخص هايي طراحي کنيد يا نه که به اينها مشروعيت بدهد؟ يا اگر مي گوييد گفت و گوي نخبگان منظورتان چه بخشي از نخبگان است و چند تا؟
وي ادامه داد: مسئله دوم که به نظر من خيلي مهم است، مانيتورينگ يا نظارت بر اجراي اين فرايند است که بايد به آن وفادار بود. چون معمولا اين فرايندها که خيلي هم آرماني است، در عمل يک جور ديگر مي شود و تجربه خيلي از کشورها اين را نشان داده است و معمولا کميته هاي مستقل اين را نظارت مي کنند که ببينند چقدر از اهداف اوليه انجام شده است.
وي افزود: سوال سومم هم در مورد نحوه تامين منابع مالي بود که ليلي فرهادپور پرسيد.
يک قدم جلوتر چرا برداشته شد؟
شادي صدر ضمن توضيح اينکه اصلا قرار نيست تحقيق تازه اي صورت گيرد. فقط ما يک کميته تخصصي مي خواهيم که آنچه را که مراکز تحقيقاتي تاکنون انجام داده اند را جمع کند گفت: مهمترين چيزي که براي اين گروه مهم بود اين بود که ما مدام و مدام بر مي گشتيم به بحثهاي جمع عمومي. اينکه منشور بايد آرماني باشد و بايد تفصيلي باشد، اينکه حداکثر اقشار اجتماعي را درگير کند، ابتکار ما نبود، بحثهايي بود که در جلسه عمومي مطرح شده بود. اولين کاري که ما کرديم، همان کاري بود که شما گفتيد. يعني همه مباحث را جمع کرديم و جلويمان گذاشتيم و گفتيم براي آنچه همه گفته اند، يا دست کم اکثريت گفته اند، چه جور فرايندي درست است؟
محبوبه عباسقلي زاده نيز در باره سئوالها و نظرات مطرح شده گفت: همانطور که مي دانيد بحث منشور شش ماهي هست که مطرح است و وقتي شما کميته اي را مامور مي کنيد که بيايد بحثها راجمع بندي بکند، بايد ماموريتش را تعيين بکنيد. حالا اگر ما قدمي جلوتر رفته ايم در اين قضيه، اين را به فال نيک بگيريم و نياييم بگوييم چرا يک قدم جلوتر رفته ايم. خوبي منشور اين است که همه ي قدمها را با هم بر مي داريم. اين يک عيب هم دارد. يعني اينکه اگر اين يک قدم جلوتر را همه با هم بر مي داشتيم، خيلي بهتربود. يعني يک جلسه مي نشستيم جمع بندي مي کرديم و همه حرفها را بزنيم، خلاصه حرفهاي جلسه هاي پيش را بزنيم که برسيم به آن که آيا منشورتفصيلي آرماني باشد يا منشور کلي باشد يا منشورخواسته هاي کوتاه مدت، خيلي بهتر بود اما يک بحث واقعيت قضيه هم وجود دارد. ما بايد يک ذره هم واقعي و اجرايي ببينيم. واقعيت قضيه اين است که ما داريم شش ماه است که روي قضيه حرف مي زنيم و بايد يک جايي يک گروهي اين را جلو بکشد و وارد اجرائيات بشود. بعد در نظر بگيريد که ماها همه آدمهاي اهل عمليم و هر روز هم يک اتفاق دارد مي افتد. اگر بحث دستگيريهاي اخير نبود، بنا بود در برنامه شب منشور که روز هشت مارس بود، بحثهاي منشور را تمام کنيم و اين جلسه، قرار بود قبل از عيد برگزار شود. خب نشد! شرايط کشور و شرايط خود جنبش زنان اثر مي گذارد روي قضيه. بنابراين هر چه ما قضيه را کش بدهيم هميشه منفعل خواهيم بود در جريانات. اين است که من فکر مي کنم و دعوت مي کنم دوستان را که اگر فکر مي کنيد فرايند زود است و ما باز هم بايد روي اين گفت و گو کنيم، اين پيش نويس را کنار مي گذاريم.
سپس ناهيد توسلي پيشنهاد داد که همه شرکت کنندگان 5، 6 روز روي پيش نويس کار کنند و نظراتشان را بفرستند و در جلسه بعدي فرايند براساس نظر همه اصلاح و دوباره مطرح شود.
پروانه حاجيلو نيز در پاسخ به سخنان اعزازي گفت: نکته اي را که گفتند فرايند چرا هدف است و چرا مشروعيت ايجاد مي کند، اين در بخش آگاهي رساني چند جانبه نسبت به مشکلات، خواسته ها و راه حل هاي گروههاي مختلف زنان خوابيده است. يعني اگر بخواهيم عميق تر بشويم اين قسمت خودش کار اصلي را دارد انجام مي دهد. يعني در حرکتي که مي خواهيم برويم با مردم، با گروههاي اجتماعي ارتباط برقرار کنيم، فرايند در همينجا اهميت خود را نشان مي دهد و خواسته هاي گروههاي اجتماعي اصلا اصل حرکت را مي تواند ايجاد کند.
رضوان مقدم نيز توضيح داد: در جلسه ي عمومي قبلي قرار شد براي اينکه بتوانيم يک نتيجه درست و کلي بگيريم و بحث را روي يک روال مشخص بيندازيم و از پراکنده گويي جلوگيري شود، گروه هماهنگ کننده بر اساس برايند صحبت هاي انجام شده يک پيش نويس پيشنهادي بدهيم. ما آمديم و مطالعه کرديم صورت جلسات قبلي را، گفت و گو ها عينا همانطور که انجامشده بود، پياده شده بود و بر اساس آن ما آمديم و برآيند نظريات را گرفتيم. حالااين پيشنهادي است که رويش کار شده. ما مي توانيم اين را ارتقا دهيم، مي توانيم نظريات را جمع آوري کنيم و توافق کنيم. اين پيشنهادي است که قابل تغيير است و اگر در کلياتش حرفي نيست و اصول کلي اش پذيرفته ميشود مي توان تغييراتي را که مد نظر جمع است، انجام دهيم که بعد بتوانيم اين را وارد مرحله عمل بکنيم. مسئله اي را که مي خواستم بگويم اين است که برخي دوستان مي گويند اين کار را بکنيد، اين کار را کرديد.
فاطمه صادقي نيز توضيحات خود را چنين ارائه داد: يک سوء تفاهم اساسي پيش آمده که انگار گروه هماهنگ کنده وظيفه اش اين بوده که بنشيند منشور را ـ حتي ـ بنويسد. يعني انگار ما تا اين حد جلو رفته ايم و انگار الان همه چيز آماده است و ما يک مغز متفکر بوده ايم که حرکتها را طراحي کرده ايم و حالا فقط قرار است اجرا بشود. جايگاه گروه هماهنگ کننده دو تا کار بوده. کار اولش اين بود که يک جمع بندي از بحث هاي کلي و اجماعي که در جلسات بر سر موارد کلي وجود داشت ارائه دهد، دوم اينکه ما قدم بعدي را پيشنهاد بدهيم به جمع. اتفاقا اين کاملا دموکراتيک است. چرا؟ چون ما يک فکرهايي کرده ايم و حالا داريم به جمع اين فکر را ارائه مي کنيم و جمع مي خواهد رويش نظر بدهد و دوباره برگردد. يعني باز داريم دوباره رفت و برگشت مي کنيم و اين خيلي نکته مهمي است. بنابراين اصلا جايگاه کميته موقت هماهنگ کننده اين نبوده که بيايد برنامه آينده را ارائه دهد. سوالي که شد، منابع مالي و مواردي از اين دست، اينها را بايد جمع راجع به آن فکر کند و تصميم بگيرد. قرار نبوده ما روي تک تک اين موارد فکر کنيم. ما فقط مسير را هموار رکده ايم که حالا جمع بتواند حرکت کند. در واقع کار ما جاده صاف کني بوده و لا غير!
اعظم خاتم نيز اضافه کرد: من فکر مي کنم رابطه اي بين گروهي که کار مي کند (هماهنگي) و جمع منشور برقرار شود و آن اين است که شما وقتي از اينجا بيرون مي رويد، اگر در آن جلسات نيستيد، نبايد فکر کردن درباره منشور را متوقف کنيد. فکر مي کنم پيشنهاد خانم توسلي خيلي خوب است که صورت جلسه امروز به علاوه طرح پيشنهادي داده شود. راجع به فاصله اي که بين اين گروه و جمع ايجاد شده که خانم طهماسبي سوال کرد، من فکر مي کنم 5 تا نکته اصلي در مجموع آن جلسات عمومي بود. اين نکات را دوستان ما مکرر بهش برگشتند و پاسخي را که ما پيدا کرده بوديم، بهش دادند. يک بار ديگر اينها را ارزيابي کنيم. يکي اينکه بحث حداقلي ـ حداکثري بود در آن جلسات. ما به صراحت از صحبت خانم صدر اشاره شد که ما اين واژگان را مناسب نمي بينيم و اين را مي گوييم.
وي افزود: ما مي گوييم حداقلي حداکثري روشن نيست و به جايش اين را گذاشته ايم. پيشنهادمان هم گزينه دوم است. يکي مراجعه به مردم. کي؟ چرا؟ سراغ که مي خواهيم برويم؟ خانم اعزازي مجددا اينها را تکرار کرد. ما جوابمان را گفتيم. گفتيم توده ي زنان، که ايشان مثالهايشان را از عقب مانده ترين بخشهاي زنان آوردند، مورد نظر نيست. نمايندگي زنان در نهادهاي مدني در نهادهاي اجتماعي مکرر تکرار کرديم اگر نمايندگان زنان ارمني، کرد، در ميان کليمي ها ، در ميان اصناف، اينها هم دوست دارند کتک بخورند و هم دوست داشته باشند هوو داشته باشند، فکر نکنم! مثالها مربوطه به عقب مانده ترين زنان بود. جواب را اين طور داديم. گفتيم با توده زنان کاري نداريم. نمايندگي زنان در بيرون از جنبش زنان، منظور ما زنان معلم، پرستار و امثال اينهاست.
خاتم ادامه داد: پرسيديم جايگاه نخبگان چيست؟ اين ها مکرر در جلسات قبل گفته شده بود که نخبگاني که حاصل معرفت اين صد سال کار در حوزه زنانند، اين 30 سال بعد از انقلابند، و اينها. اينها نقششان در تدوين منشور چيست؟ سعي کرديم در آن فرايند روشن کنيم که بخشي از مشروعيت منشور و بخشي از هر کاري که در اين حوزه انجام ميشود، از نخبگان است، از کساني مي آيد که آينده را مي بينند و جامعه را تغيير مي دهند. بنابراين نخبگان چند جا به صورت اساسي در منشور ظاهر مي شوند. يکي در تحليل وضعيت اوليه. آنها هستند که در واقع دارند شالوده ي منشور را مي گذارند، مي گويند مسائل زنان ايران اينهاست. بر اساس آن مسائل است که گامهاي بعدي برداشته مي شود. آنها هستند که فرايند نظرخواهي از مردم را نظارت مي کنند و آنها هستند که درتدوين پيش نويس به پيش نويس نهايي دارند فعاليت مي کنند. بنابر اين جايگاه نخبگان يک سوال بود. اين سعي شد در قياس با جايگاه مردم و حالا تعريفي که ما از مردم و توده زنان داريم روشن شود و موضوع هدف و فرايند است که فکر مي کنم اين بحث مکرر شده است. ما هدف را در اينجا روشن کرده ايم. قدم اول: واقعا اگر بخواهيم خيلي سازنده با هم پيش برويم، مگر هدف روشن نشد؟ خواسته هاي آرماني تفصيلي. منشور از نظر اين جمع محتواي اينچنيني دارد. حالا شما بياييد بگوييد غلط است و بياييد روي خواسته هاي حداقلي. اين فرايند عوض مي شود. ما فرايند را قبل از اينکه برويم سرش، سر هدف توافق کرديم. گفتيم توافق ما اين است (خواسته هاي آرماني تفصيلي) است. اگر اين جمع توافقش روي پاييني است (خواسته هاي حداقلي کوتاه مدت) بگويند ما اين را اصلاح مي کنيم.
اعظم خاتم سپس متذکر شد: براي منشوري با خواسته هاي حداقلي نه آن حجم از تدوين تحليل وضعيت نياز است و نه آن حجم از گفت و گوي اجتماعي و نه آن حجم از نخبگان. چون تقريبا نخبگان دست کم روي خواسته هاي حداقلي توافق دارد. در اين صورت روند خيلي کوتاهتر مي شود. بنابراين ما هدف را گفتيم و بر مبناي آن رفتيم فرايند را گفتيم ولي اعتقادمان اين است که بدون آن فرايند، آن هدف تحقق پيدا نمي کند. يعني هيچ سندي نميتواند با خواسته هاي آرماني تفصيلي صرفا توسط نخبگان نوشته بشود. ما اين را جزو شرط خودمان گذاشتيم که فرايند گفت و گوي اجتماعي برايش طي بشود. آخرين نکته هم بحث مشروعيت است که باز در جلسات مطرح شده بود. ما براي مشورعيت در گام نخست آن چيزي که ذهنيت نخبگان جا مي دهد بهش و تعريفش مي کند به عنوان مسئله زنان و در گام موازي باهاش اون گام مشروعيت اجتماعي را مي بينيم. اين دوتاست . اگر مي گوييد مشروعيت اجتماعي لازم ندارد، مشروعيت نخبگانش کافي است، اين جمع اين را بگويد! مخالفت کند! ما هي گفتيم گفت و گوي همزمان نخبگان و اجتماع. منظورمان چيست؟ يعني اينکه مشروعيت را دو پايه داريم طرح مي کنيم. چون پايه اولش تاکنون متحقق بوده، يعني نخبگان حرف زدند و هر قدمي که تا حالا بوده، يا ما جزئي از آن بوده ايم، يا تاييدش کرده ايم يا حمايتش کرده ايم، يعني نخبگانمان کرده اند. بنابراين روي دومي داريم تکيه مي کنيم. حالا عرضم اين است: خانم طهماسبي چه چيزي در گفت و گوي آن جلسات بود که ما برخود بهش نکرديم؟ بگوييد بهش اضافه کنيم.
وي افزود: دوستاني که هي گفتند چيزهايي بود در آن جلسات که دنبال نشد، اينها را اشاره کنند. من البته مطمئنم که کم داريم. حتما يک چيزهايي افتاده. دوم اينکه اگر ما اين جواب ها را سريع داديم و سعي کرديم يک سندي فراهم کنيم براي اينکه قبول کنيد که محدوديت داريم. قبول کنيد که جمع شدن اين جمع، اينجا، با همه محدوديتها، با همه وقتي که گذاشتيد، بايد يک چيزي مي آورديم که ارزش جمع شدن اين گروه را داشته باشد. بنابراين نهايتا اينکه فکر مي کنم بجز بحث منابع و هزينه ها که موضوع خيلي جدي اي است، ولي در ماموريتهاي ما نبود، تا فرايند تاييد نشود توسط اين جمع اصلا حجم منابعش روشن نيست که به آن فکر کنيم، به جز اين نکات ديگري که دوستان مطرح کردند، همه نکات مربوط به اين بحث بود، ما سعي کرده بوديم که جواب بدهيم اگر الکن بود، با اين فرصتهاي اضافه اي که داديد، سعي ميکنيم پاسخ بدهيم.
جمع بندي، تصميمات نهايي و پول ميوه و شيريني
شهلا انتصاري جمع بندي خود را از جلسه چنين ارائه داد: فکر مي کنم بهترين پيشنهاد پيشنهاد خانم توسلي است الان اين را براي تک تک مي دهيم و بحثهايي هم اينجا صورت گرفت، تمام سوالها، پيشنهادات بيايد باز در همين گروه موقت، باز يک جمع بندي بشود و بعد جلسه بعدي را بگذاريم.
فاطمه فرهنگخواه ضمن ابراز خوشحالي از نتيجه کار گروه هماهنگي گفت: پشت اين برگه ها کار بسيار زيادي اتفاق افتاده تا اين برگه به دست ما رسيده، بنابراين در فرايند کار مطمئنا ممکن است يک چيزهايي از اين حذف شود يا به آن اضافه شود، درباره زمان فکر مي کنم نقش جمع در پيشبرد قضيه خيلي مهم است. درباره بودجه هم فکر مي کنم همه بايد دست به جيب بشوند و چيزي روي ميز بگذارند و کار را پيش ببرند.
شهلا اختري نيز نظر خود را چنين بيان کرد: موافقم که زماني مشروعيت محقق مي شود که مشارکتي باشد شايد منظور از مشروعيت اين باشد که کاملا مشارکتي باشد، اما اختلاف نظر شديد دارم با اين که ما وقتي صحبت از نهادهاي مختلف اجتماعي مي کنيم بايد تعريف کنيم نهادهاي اجتماعي مختلف يعني سازمانهاي مردمي زنان؟ خيريه ها؟ اصناف؟ کارآفرينان زن؟ يا هر چيز ديگري؟ اگر اينها را فقط در نظرخواهي بگذاريم و آگاهي رساني به آنها، دقيقا مشروعيت را زير سوال برده ايم. زيرا آنها را در پروسه تحليل وضعيت داخل نمي کنيم و تحليل وضعيت را به نخبگان مي سپاريم. يعني کاملا يکطرفه و نخبگان اطلاعاتي را که از زنان در استانهاي مختلف جمع شده جمع بندي مي کنند و همانطور که خانم اعزازي گفت شايد آن مواد قانوني که اين منشور به دنبال آن است يا هر تغييري که به دنبالش است، براي خانمهاي يوسف آباد به بالا نشين يک ضرورت است ولي براي زنان استانهاي محروم يک موهبت است. اگر آنها وارد پروسه تحليل نشوند که اين الزاما به اين معني نيست که جمع نخبه همزبان جمع زنان آسب پذير کشور بشود، زيرا او وظيفه ندارد نخبه را بفهمد، اما نخبه وظيفه دارد او را بفهمد، دچار مشکل مي شويم و مشروعيت را زير سوال مي بريم.
ديگر اينکه در تهيه پيش نويس، حتي اگر توده مردم نباشد و نمايندگان آنان باشند، بايد مکانيزمي تدوين شود و در آن لحاظ شود که اگر در هر شرايطي يک گروه از زنان موافق منشوريا بخشي از آن نباشند، آن وقت اين جمع مي خواهد چه کند که آن اجماع لحاظ شود؟
در نهايت محبوبه عباسقلي زاده از جمع خواست که درباره سه راه موجود نظر دهند: يکي اينکه آيا مي خواهيم پيش نويس را کنار بگذاريم و برگرديم روي جمع بندي محورهاي اصلي حرفهاي سه جلسه عمويم، يا اينکه روي فرايند پيشنهادي براساس سئوالات و نظرات مطرح شده کار شود و به همراه صورتجلسه براي همه فرستاده شود و بعد در جلسه عمومي بعدي درباره همه اينها حرف زده شود و راه سوم اينکه فرايند براساس نظرات مطرح شده در جلسه گروه هماهنگي اصلاح شود و براي همه فرستاده شود و نظراتشان را با اي ميل بفرستند و پس از اصلاح دوباره، در جلسه بعدي مطرح شود.
جمع با افزودن سحر مرانلو و شهلا اختري به گروه هماهنگي، با نظر سوم موافقت کرد.
پس از آن الهه رستمي آخرين کسي بود که نظرات خود را اينگونه بيان کرد: به عنوان کسي که از دور دستي بر آتش دارد واقعا خوشحالم که در ميان شما هستم. يکي اينکه بنا به تجربه موسفيدي، جنبش زنان کشورهاي مختلف باور کنيد فرايند گفت و گوي اجتماعي خيلي مهم است و من با شما خيلي موافقم.
در انتها، همه با پذيزفتن پيشنهاد شهلا انتصاري که براي حل مساله مالي، هر کس سهم خود از پول ميوه و شيريني خريداري شده روي ميز بگذارد، جلسه را ترک کردند.