Audios & videos      Women's Watch       Contact us      About us      Home
 
 
 
 
 
 
او كه زاده فرهنگ است نمي‌تواند ضد امنيت كشور باشد
 


اسدالله امرايي – اين نوشته از شور و شوق پديد آمده و با همان احساس نوشته شده است. شور و شوقي که همواره با ديدن توفيق دوستان به هر آدم منصفي دست مي‌دهد. دوست که خيلي سهل است. شادي صدر را سال‌هاست مي‌شناسم. خواهر کوچک من از دوره اي كه نوجوان بود سودايي ديگر در سر داشت. با عموزاده خليلي، نيلوفر ميرمحمدي، مژگان کلهر و آتوسا صالحي،داورنبوي، پهلوان، شرفي، شکيباخو، چرم‌شير، عطارپور وبسياري از دوستان ديگر كه اسامي شان با مرور زمان از خاطرم محو شده در سروش و سروش نوجوان. همه‌اش تقصير اين پيري بي پير زودهنگام است. شادي صدر دختركي پرتوان بود هم داستان مي‌نوشت، هم انديشه‌هاي نويي داشت. از سروش نوجوان به ماهنامه همشهري آمد و نام‌هاي ديگري هم به جمع ما اضافه شد. مجله همشهري يك يار هم در دلش داشت، همشهري نوجوان. آميزه‌اي از نسل‌ها که دنيايي خاص و منحصر بفرد مي‌ساخت. بعدها آفتابگردان هر چه مي‌نوشت بوي تازگي داشت از حقوق کودکان و بعدها زنان. شادي صدر نوشته‌هايش معقول بود و خودش معقول‌تر. حسين نيلچيان هم بود، كه بعدها همسر شادي صدر شد. آن روزها كه هنوز كامپيوتر راه خودش را به نشريات باز نكرده بود نيلچيان كار گرافيگ مجله را انجام مي‌داد. از هر چه كه فكرش را بكنيد استفاده مي‌كرد. دستگاه فتوكپي حتي از بافت دستمال آشپزخانه هم نمي‌گذشت و كم كه مي‌آورد به ابتكار اپل مانتو را هم كپي مي‌گرفت. همشهري در شماره شانزدهم سر زا رفت. مامايش هم به سفر مكه مشرف شده بود. همين داريوش خان كاردان. با شادي صدر نمي‌دانم در چند روزنامه و مجله همكار بوده‌ام، روزنامه زن، جامعه، روزنامه صبح امروز... حسابش از دستم در رفته بس كه نيامده بسته شده‌اند. شادي صدر رماني هم نوشت. يادم هست كه يك انتشاراتي هم راه انداختند اما از سرنوشتش خبر ندارم . شادي صدر نويسنده و روزنامه‌نگار همسر حسين نيلچيان شد و مادر دريا. دريايي كه اين روزها خيلي بي‌تابي مي‌كند.

او بعدها روزنامه‌نگاري و نويسندگي خلاق را کنار گذاشت و حقوق‌دان شد اما خلاقيت را گمان نمي‌کنم. سنجيده عمل مي‌کرد. به قاعده و البته با رعايت همه جوانب. يادم نمي‌آيد يك تنه به قاضي رفته باشد. صداي بلند او را گمان نمي‌كنم كسي شنيده باشد. مراعات سن و سال مخاطب خود را مي‌كرد. سر و کارش که با کودک مي افتاد زبان کودکي مي گشاد. شادي صدر از همان دوران نوجواني پخته بود. هرجا حضور داشت آرامش هم بود. او كه زاده فرهنگ است نمي‌تواند ضد امنيت كشور باشد. او اساسا عاملي است براي تامين امنيت رواني جامعه. اگر شادي صدر معقول را تحمل نكنيم چه كسي را مي توانيم تحمل كنيم. يادمان باشد كه امروز خيلي ها براي تلافي عقده هاي فرو خورده و نيات پشت پرده به ميدان آمده اند و ادعاي دايگي كه نه مادري مي كنند براي شادي صدر. جدي نگيريم از آن "فلان‌بانوي" مهربان نيكوكار بگيريد تا بهمان کس که چشم نداشت ببيند کودک ديروز امروز جوان برومندي شده ...

او را مي شناسم و مي دانم چه دغدغه‌هايي دارد. دوستاني كه مرا مي شناسند مي دانند با فمينيسم يا دست كم روايت كج و معوج آن كه بعضي‌ها در اين ملک منادي آنند سر سازگاري ندارم. حتي زماني كه در مجلات با گرايش فمينيستي مطلبي منتشر مي كردم حرف خودم را مي زدم.از هياهوي بي‌هوده هم همواره پرهيز داشته‌ام. مي دانم كه در دو سوي اين ماجرا هم عقلايي وجود دارند كه چنين برخوردي را با کساني مثل شادي صدر نمي پسندند. محبوبه عباسقلي زاده را چندان نمي شناسم. دورادور البته وصف كارهايش را شنيده ام و در دوستي و همبندي‌اش با شادي صدر بي ترديد حكمتي نهفته است كه شايد عامل اصلي‌اش خردمندي هر دوشان باشد. به قول دوست خوبم علي اصغر سيدآبادي " عقلانيت حکم مي کند که از برخورد سياسي و امنيتي با کساني که سياسي نيستند و دغدغه سياسي ندارند ، اجتناب شود و او ديگر فعالان جنبش زنان آزاد شوند. "

نویسنده: