Audios & videos      Women's Watch       Contact us      About us      Home
 
 
 
 
 
 
قانون تابعيت براي کشور يا قبيله؟
 


مجلس شوراي اسلامي در روز 26 ارديبهشت 1385 شاهد بازپس گرفتن طرح اعطاي تابعيت مادري بود. براساس اين طرح، هر فرزندي که از شکم مادر ايراني متولد مي‌شود، ايراني محسوب مي‌گرديد و مي‌توانست شناسنامه ايراني داشته باشد.  کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي تبصره اي بدان اضافه کرده و واگذاري برخي مشاغل حساس را به کساني که پدر غيرايراني دارند، منع کرده بود، و باشرط اين تبصره با کل طرح موافق بود. اما مجلس به بهانه اينکه دولت طرح مشابهي را در دست تهيه دارد، و به دليل مغايرت برخي مفاد آن با مصلحت عمومي آن را رد کرد.

بدين‌ترتيب، هنوز در کشور ما، مادران فرزنداني به دنيا مي‌آورند که اگرچه از شکم مادر ايراني متولد شده‌اند، و حتي در همين خاک و بوم تولد يافته‌اند، اما حق تابعيت ايراني ندارند!

آيا اين حق مادر است، يعني حق انتقال تابعيت خويش به فرزندش، که انکار مي‌شود؟
يا حق تابعيت کودکي که مادرش ايراني است، ولي خودش از تابعيت ايران محروم مي‌شود؟
يا اينکه حق مادر و کودک هر دو زير پا گذارده شده است؟

قانون تابعيت فقط انتقال تابعيت از طريق پدر به فرزند را قانوني مي‌شناسد. چرا فرزندي که مادرش ايراني است، به زبان مادري‌اش سخن مي‌گويد و در سرزمين مادري‌اش، ايران، بزرگ مي‌شود، «ايراني» نيست؟

زيرا قانون تابعيت ما هنوز چنين است که فرض را بر آن مي‌گذارد که جامعه يک قبيله است متشکل از مردان. در قانون قبيله، زن جزو مايملک مرد است، فرزند هم مايملک مرد است. به همين دليل در هنگام ازدواج مرد است که زن را "مي‌گيرد" و به درون قبيله خود آورده و به او تابعيت قبيله خود را مي‌دهد. زن اگر به مردي بيرون از قبيله شوهر کند، در واقع به قبيله آن مرد مي‌پيوندد و تبعه قبيله شوهر خود محسوب مي‌گردد. فرزندان او نيز تابعيت قبيله شوهر را خواهند يافت. زن حق انتقال تابعيت خود به فرزند خويش را ندارد چرا که نه تنها هيچگونه حقي بر فرزندان خويش نداشته و تنها خدمتکار شيردهي و بزرگ کردن آنها محسوب مي‌شود (1) بلکه هرگز تابعيت مستقلي نداشته است. زن هميشه از طريق پيوند با مرد است که جاي خود را در قبيله مي‌يابد: ابتدا فرزند يک مرد است، و تابعيت خود را از پدر مي‌گيرد. چنانکه نام خانوادگي پدر خود را به عنوان نشان هويت حفظ مي‌کند و هنگامي که شوهر مي‌کند به عنوان مايملک شوهر تابعيت قبيله شوهر را اختيار مي‌کند.

در قانون قبيله، فرزندان به عنوان انسان‌هاي مستقل داراي حقوق نيستند، بلکه مايملک پدر به شمار مي‌روند. پدر حتي اگر فرزندان خود را به قتل برساند، کسي نمي‌تواند او را بازخواست کند. پس فرزندان تابعيت قبيله پدر را دارند، همان طور که مادرشان نيز مايملک شوهر بوده و تابعيت قبيله شوهرش را مي‌گيرد.

در قبيله، زن عضوي برابر با مرد نيست. بلکه اعضاي اصلي قبيله مردان هستند و زن، به عنوان انساني درجه دو، مايملک پدر يا شوهر خويش است. اگر زن انسان مستقلي شمرده مي‌شد، مي‌توانست در ازدواج خود حق انتخاب داشته باشد، و مردي را به ميل خويش براي ازدواج برگزيند، بدون اينکه حق تابعيت خود را از دست بدهد. اما زن حق انتخاب ندارد، و اگر به مردي بيرون از قبيله شوهر کند، به گونه اي طرد مي‌شود. يعني شوهرش حق ورود به قبيله زن را ندارد. فرزندان زن نيز به قبيله او راه ندارند! بلکه اين مردان هستند که مي‌توانند زني از قبيله خويش يا بيگانه را برگزيده و به خانه خود آورده و به او تابعيت قبيله خود را بدهند.

ما زنان ايراني در سال 1385 شمسي، برابر با سال 2006 ميلادي، از نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي مي‌پرسيم: آيا جامعه ما هنوز يک قبيله است و ما با قانون قبيله زندگي مي‌کنيم؟ يا اينکه ما در کشوري به نام ايران زندگي مي‌کنيم و همه ما – زن و مرد – شهروند اين کشور هستيم و بايد از حقوق شهروندي برخوردار شويم؟


(1) رجوع کنيد به قانون خانواده که در آن زن مانند مرد حق طلاق ندارد، و همچنين زن پس از جدايي حق سرپرستي کودکان را ندارد، و ... همه اين حقوق به مرد اعطا شده است. چرا که مايملک، حق جدايي از مالک خود را ندارد! و نمي‌تواند ادعايي بر بقيه مايملک مالک خود، يعني فرزندان، داشته باشد.

نویسنده: