Audios & videos      Women's Watch       Contact us      About us      Home
 
 
 
 
 
 
  ازدواج هاي شرعي و کودکان بي سرزمين
تاریخ: 09/06/2006   

«در مورد ازدواج‌هايي كه بعد از سال 79 بين ايرانيان و اتباع افغاني صورت گرفته هنوز تصميمي اتخاذ نشده است و ازدواج‌شان غيرقانوني تلقي مي‌شود.»

اين پاسخ جعفري رييس ادارهء امور اتباع و مهاجران خارجي وزارت كشور است به سوال من كه خسته و نفس زنان روي صندلي رو به رويش مي‌نشينم:

سرنوشت زوج‌هاي ايراني و افغاني چه خواهد شد و كودكاني كه در ايران متولد مي‌شوند چه تابعيتي دارند؟

جعفري توصيه مي‌كند كه ايرانيان با اتباع افغان ازدواج نكنند و ازدواج‌شان را تنها در صورت داشتن شرايط خاص مجاز مي‌داند. اين شرايط داشتن تمكن مالي، ويزاي معتبر، اشتغال به كار و نداشتن همسر ديگر است. قبل از ازدواج بايد به مراجع ذي‌صلاح مراجعه كنند كه در مورد افراد داراي گذرنامه مراجعه به دفتر اتباع نيروي انتظامي است و دارندگان كارت هويت هم بايد مدارك خود را به دفتراتباع و مهاجرين وزارت كشور ارايه كنند.

جعفري مي گويد: « تنها در صورت احراز صلاحيت از اين مراجع است كه افراد مي‌توانند ازدواج كنند.»

ادارهء امور اتباع استان خراسان رضوي در انتهاي بلوار پيروزي شهر مشهد قرار دارد و افغان‌ها فاصلهء زيادي از گلشهر را طي مي‌كنند تا به اين دفتر برسند، اينجا بالاترين نقطهء شهر است و به ندرت وسيلهء نقليه‌اي از آن مي‌گذرد. زنان و مردان با مداركشان در دست از اداره خارج شده و در سايهء درخت و ديوار به انتظار ماشين هستند. رانندگان موقعيت را به خوبي دريافته‌اند و از كرايهء چند برابر معمول كوتاه نمي‌آيند.به گفتهء رييس اداره 140هزار نفر افغان داراي مجوز در طرح آمايش يك شناسايي شده‌اند و هم اكنون طرح آمايش دو در حال اجراست. كساني كه در طرح يك شناسايي شده‌اند كساني هستندكه قبل از سال 70 در ايران بوده و موفق به گرفتن كارت شده‌اند. آن‌ها كه پس از اين تاريخ به كشور آمده‌اند، مهاجرين غيرمجاز تلقي شده و نيروي انتظامي با برخورد سعي در طرد آن‌ها دارد.

جعفري مي‌گويد: « اتباع افغاني در شرايط خاصي وارد ايران شدند كه اوضاع افغانستان به خاطر جنگ ناامن بود و كشور جمهوري اسلامي هم با توجه به همسايگي، دين مشترك و عاطفه، پذيراي آن‌ها بود اما اكنون شرايط نسبت به گذشته بهبود يافته و ثبات نسبي اقتصادي و سياسي در آن حاكم است. پارلمان و قانون اساسي تشكيل شده و امنيت نسبي برقرار است. با توجه به قرارداد سه‌جانبه ايران، افغانستان و كميسارياي عالي سازمان ملل در امور پناهندگان آن‌ها بايد كشور را ترك و به كشورشان باز گردند. _هركسبدون رواديد حضور داشته باشد غيرمجاز تلقي شده و براساس قوانين با او برخورد مي‌شود.»

تاكنون 45 هزار افغان از ابتداي سال جاري از استان خراسان رضوي توسط نيروي انتظامي طرد شده‌اند.

افراد شناسايي نشده در صورت دستگيري به اردوگاه مراقبتي فريمان اعزام مي‌شوند. جعفري تاكيد مي‌كند: «افراد غيرمجاز حداقل 24 ساعت در اردوگاه نگهداري مي‌شوند تا بررسي شود كه اگر تخلفي در داخل كشور داشته و يا پروندهء قضايي دارند، رسيدگي شود. بعد با توجه به اين كه اين استان مرز خروجي كشور است ممكن است افرادي كه در نقاط ديگر تخلف داشته‌اند بخواهند از اين مرز خارج شوند، ما تمامي اين موارد را كنترل مي‌كنيم.»

او دربارهء مدارك اقامتي مي‌گويد: «اين مدارك دو نوع هستند; برگهء تردد خروجي مدت‌دار و كارت هويت. كارت هويت براي افراد خاص صادر شده است مثل كساني كه داراي مرض خاصي چون تالاسمي هستند كه از بيمهء خدمات بهره‌مند شوند و ديگر كساني كه داراي همسر ايراني هستند و قبل از سال 79 ازدواج كرده‌اند. دانشجويان هم تا سال پيش كارت هويت داشتند كه اكنون بايد كارت‌هايشان را تحويل بدهند و به افغانستان برگردند، بعد ويزاي تحصيلي معتبر بگيرند و براي اتمام تحصيل به ايران بيايند.»

آمار دقيقي از افراد غيرمجاز استان خراسان رضوي در دست نيست و هنوز تابعيتي براي كودكان متولد شده در ايران در نظر گرفته نشده است، زوج‌هاي زنان ايراني كه با مرد افغاني ازدواج كرده‌اند ازدواج شرعي داشته و آن را به ثبت نرسانده‌اند.

وابستگي به واسطه خاك و خون

25 ساله است و متولد ايران، مي‌گويد: «پناهندگي در قانون دو حالت دارد يا به واسطهء خاك است و يا خون و الان خيلي از افراد در ايران وجود دارند كه هر دو شرايط را دارند ولي تابعيت ايراني ندارند.»

پدر و مادرش افغاني هستند، سال‌ها پيش به ايران آمدند و در يكي از روستاهاي اطراف مشهد ساكن شدند. مي‌گويد: «پدر و مادرم بي‌سواد بودند و در آن سال‌ها به داشتن مدارك اقامت فكر نكردند. پدرم عامي بود، درس خواندن و نخواندن من برايشان مهم نبود اما من از كودكي كار كردم و درس خواندم و الان دانشجو هستم.»

تاول دست‌هايش را نشان مي‌دهد: «افغاني اگر يك عمر هم درس بخواند، نمي‌تواند، كاره‌اي باشد. هنوز بنايي مي‌كنم. چيزي به تمام شدن درسم نمانده كه گفته‌اند بايد بروم به افغانستان و ويزا بگيرم.»

خود را ايراني مي‌داند، با دختري ايراني هم ازدواج كرده، مي‌گويد: «25 سال در ايران بوده‌ام و ايراني محسوب نمي‌شوم، از طرفي تعلقي به افغانستان ندارم، چند سال پيش هم يك بار رفتم و ديدم نمي‌توانم آن‌جا بمانم، عاشق تيم استقلال هستم، وقتي ايران در جام جهاني به پرتغال باخت سردرد گرفتم.»

با تاسف ادامه مي‌دهد: «اسلام منعي براي ازدواج دو مسلمان ندارد. همسرم ايراني است و خانواده‌اش به خاطر ازدواج با من، طردش كرده‌اند. او دو سال با نداري من ساخته و ما همديگر را دوست داريم. ازدواج ما را اسلام حلال دانسته، چطور قانون آن را حرام مي‌داند. مگر مي‌شود به آدم‌ها گفت كه ازدواج نكنند، حتي اگر آفريقايي هم بود با او ازدواج مي‌كردم، خود انساني او برايم مهم بود. از مسوولان بپرسيد تفسيرشان از عشق چيست. عشق آمدني است، نه آموختني.»

مي‌گويد نمي‌داند تكليف فرزندي كه در آينده خواهند داشت چه مي‌شود، آدم بي‌هويت مثل خودش!

قدرداني از ميزباني همسايه

با راهنمايي جوان افغاني (شايد هم ايراني) به گلشهر مي‌روم. جايي كه اغلب خانواده‌هاي افغاني در خانه‌هاي كوچك اجاره‌اي حاشيهء شهر زندگي مي‌كنند.

زن بچه به بغل آماده مي‌شود براي رفتن به زيارت. بچه گريه مي‌كند و مادر با تكان‌هاي منظم دست سعي در آرام كردنش دارد. 30 سال پيش به شهريار آمده‌اند و اكنون يك سالي است كه در گلشهر زندگي مي‌كنند. مي‌گويد: «مدارك‌مان را از تهران گرفته‌ايم، به خاطر همين طبق قانون ايران، نبايد اين‌جا باشيم. ولي همهء بستگانم اين‌جا هستند و ما هم آمديم كه نزديك آن‌ها باشيم.»

مهلت كارت اقامتشان تا يك ماه ديگر تمام مي‌شود. سال گذشته همسرش را در ميدان برق مشهد گرفتند و به افغانستان فرستادند كه بعد از گرفتن ويزا دوباره برگشت. درحال حاضر شوهر و دو پسرش در ميدان كار مي‌كنند، مي‌گويد: «وقتي مي‌روند سر كار، گوشت بدنم آب مي‌شود تا برگردند خانه. بچه‌هايم در ايران به دنيا آمده‌اند و دلشان نمي‌خواهد به افغانستان برگرديم. در پنج ماهي كه شوهرم نبود زندگي خيلي سخت گذشت. آشناياني كه از آن طرف مي‌آيند هم خبرهاي خوبي از افغانستان ندارند.»

بچه گريه مي‌كند، خود را به آغوش مادر گره كرده و صورتش را در چادر پنهان كرده است. مادر دربارهء مدرسه رفتن بچه‌ها مي‌گويد: «تا وقتي قانون عوض نشده بود در مدرسهء دولتي درس مي‌خواندند، البته براي ثبت‌نام 40 هزار تومان از ما مي‌گرفتند كه تهيه‌اش براي ما سخت بود. الان هم نمي‌دانم سرنوشت ما افغان‌ها چه مي‌شود. كرايهء خانه عقب افتاده، مي‌روم _موسي ابن جعفر دعا كنم بلكه خدا گره‌اي از مشكلاتمان را باز كند.»

كار بيش‌تر زنان افغان در گلشهر، شكستن پسته است. بابت خندان كردن سه كيلو پسته، 400 تومان حقوق مي‌گيرند و در اغلب موارد، بچه‌هاي كوچك هم در اين كار به مادران كمك مي‌كنند.

با اين همه اغلب كساني كه در گلشهر هستند از زندگي در ايران راضي بوده و ايران و ايرانيان را ميزبان خوبي مي‌دانند. بسياري از اهالي مشهد نيز اين همسايگان را پذيرفته‌اند اما معتقدند با بهتر شدن اوضاع در آن كشور بهتر است افغان‌ها به كشور خود برگشته و در آباداني آن مشاركت داشته باشند. در اين ميان تنها زوج‌هاي ايراني-افغاني و بچه‌هاي متولد شده در ايران سردرگمند و نمي‌توانند براي ادامهء زندگي تصميم بگيرند. روشن نبودن مسايل حقوقي و قانوني نيز بر اين ابهام و ترديد دامن مي‌زند و كمتر تمايلي به «بازگشت داوطلبانه» نشان مي‌دهند. بچه هنوز گريه مي‌كند...

پناهندگان، آوارگان، مهاجران يا اتباع افغان؟

مدير مهمانپذير، شش نفر از اتباع افغاني كه براي يك شب درخواست جا دارند را پناه مي‌دهد، بعد از چانه‌زدن دربارهء اجاره بها، با نفري 500 تومان به توافق مي‌رسند. كيسه و كيف را برمي‌دارند و به پاركينگ مي‌روند.

مدير مهمانپذير مي‌گويد: «چند شب پيش يكي از اهالي همين محله، يك عده از افغان‌ها را با كرايهء شبي پنج هزار تومان به خانه راه داد اما نيمه شب، به نيروي انتظامي اطلاع داده و افغان‌ها كه پول را هم پرداخته بودند، از ترس دستگيري، فرار كرده‌اند.»

او معتقد است كه «افغان‌ها ساده‌اند و بعضي افراد سودجو با استفاده از اين سادگي كرايه‌هاي چندبرابر از آنان مي‌گيرند» و ادامه مي‌دهد: «هفتهء پيش هم چند افغاني را به مقصد شيراز سوار اتوبوس كرده اما در قم رها كرده‌اند.»

نوجوان افغان كه با پدر و عمويش در پاركينگ استراحت مي‌كند مي‌گويد دوست ندارد به افغانستان برگردد از مادر ايراني و در ايران به دنيا آمده اما هنوز تابعيت ايراني و افغاني ندارد. به گفتهء مسوول حقوقي كميسارياي عالي سازمان ملل در امور پناهندگان يكي از مشكلات بچه‌هايي كه مادر ايراني دارند همين است. فرهاد امام مي‌گويد: «بچه‌هايي كه مادر ايراني و پدر افغاني دارند تابعيتي نمي‌گيرند چون نمي‌توانند تابعيت ايراني داشته باشند به واسطهء مادر، و پدر هم تابعيت افغاني برايشان نمي‌گيرد چون فكر مي‌كند ممكن است بعدها به او تابعيت ايراني ندهند.»

وي مي‌افزايد: «نظام حقوق ايران، تابعيت مضاعف را نمي‌پذيرد هرچند در مورد ايرانيان خارج از كشور در عمل پذيرفته و به آن‌ها شناسنامهء ايراني مي‌دهد تا رابطه‌شان با ايران حفظ شود.»

امام مي‌گويد: «مادهء 976 قانون مدني ايران تصريح مي‌كند، اگر كسي فرزند مادر ايراني باشد و تا 18 سالگي در ايران زندگي كرده و يك سال پس از آن هم در ايران باشد مي‌تواند درخواست تابعيت ايراني كند و دولت مي‌تواند (يعني اجباري ندارد) به او تابعيت ايراني بدهد. درحال حاضر ازدواج‌هاي زيادي بين زن ايراني و مرد افغاني به شكل شرعي انجام شده كه به ثبت نرسانده‌اند و دولت آن را غيرقانوني مي‌داند.»

او به بررسي اين قانون در مجلس اشاره مي‌كند و در ادامه مي‌گويد: «اين طرح تا به حال چند بار در مجلس رد شده است، شايد به اين دليل كه اگر اين قانون تغيير كند، خانواده‌ها به ازدواج‌هاي شرعي تشويق شوند. راه‌حل ادارهء اتباع درحال حاضر، اين است، كساني كه در اين موقعيت قرار دارند كارت آمايش را تحويل داده و به كشورشان باز گردند و دوباره ويزا بگيرند و براي ثبت ازدواج درخواست كنند، اما اين مشكل ايجاد مي‌شود كه وقتي كارت را تحويل مي‌دهند ديگر پناهنده نيستند و به عنوان مهاجر و نه پناهنده وارد مي‌شوند.»

امام معتقد است، دولت ايران در ارتباط با افرادي كه كميساريا آنان را پناهنده خطاب كرده، از عناوين ديگري استفاده مي‌كند. او مي‌گويد:«مشكل اصلي پناهندگان در ايران تعاريف آن است و حقوقي كه به واسطهء آن خواهند داشت. پناهنده شخصي است كه به علت ترس موجه از اين‌كه به علل مربوط به نژاد، مذهب، مليت، عضويت در گروه‌هاي اجتماعي خاص يا داشتن عقايد سياسي تحت اذيت و آزار قرار گيرد، در خارج از كشور خود به سر مي‌برد و نمي‌تواند يا نمي‌خواهد به علت ترس مذكور به آن‌جا بازگردد.»

مسوول حقوقي كميسارياي عالي پناهندگان دربارهء اذيت و آزار كه در ترجمهء فارسي به اشتباه شكنجه معنا شده است، مي‌گويد: «منظور هر نوع عاملي است كه حيات، سلامت جنسي، بدني و حقوق اصلي بشري يك فرد را مورد تهديد قرار بدهد. هر نوع تقسيم‌بندي افراد براساس مشخصات فردي هم مي‌تواند دليل باشد.»

امام تاكيد مي‌كند: «وقتي كسي به كشور ديگري مي‌رود و مدت زيادي در خاك آن مي‌ماند و در آن‌جا ريشه مي‌زند، ممكن است ازدواج كند و بچه‌دار شود. به مرور به آن مكان عادت مي‌كند و ديگر تصوري از شرايط زندگي قبلي ندارد، امكاناتي كه دولت در اختيار آنان قرار مي‌دهد براساس موافقت با كميسارياي عالي است.»

او مي‌افزايد: «دولت ايران وقتي كنوانسيون 1951 را پذيرفت نسبت به چهار مادهء آن حق رزرو گذاشت و آن‌ها را تنها به عنوان يك توصيه پذيرفت، مادهء 17 در ارتباط با حق كار، مادهء 23 امور خيريهء دولتي، مادهء 24 مسايل ناشي از كار مثل بيمه و مادهء 26 آزادي جابه‌جايي است.»

به گفتهء اين مسوول كارت آمايش همان برگهء تردد خروجي مدت‌دار است كه كارت پناهندگي نيست. اين طرح از سال 1335 هر 10 سال يك بار اجرا مي‌شود. امام مي‌گويد: «كارت‌هاي پناهندگان چند نوع است; دفترچهء پناهندگي (كه حدود هزار نفر آن را دارند)، كارت آمايش و كارت هويت ويژه.»

او دربارهء كمك‌هاي بين‌المللي و ازدواج ايراني و افغاني مي‌گويد: «بودجه كميساريا از طريق كشورهاي كمك كننده تامين مي‌شود و در شرايط حاضر و با كاهش يافتن بحران آن‌ها ديگر حاضر نيستند هزينه‌اي بپردازند. قريب به اتفاق افغان‌ها مي‌توانند به كشورشان برگردند چرا كه دولت طالبان ديگر در آن‌جا حاكم نيست.

فرزندان زوج‌هاي ايراني-افغاني نه تابعيت ايراني دارند و نه افغاني. به همين دليل بحث منع در ازدواج افراد پيش مي‌آيد، ولي بهتر است راه‌حل قانوني برايش پيدا كرد. اولين مساله اين است كه دولت ايران در اعلام‌هاي رسمي آن‌ها را پناهنده تلقي نمي‌كند، قبلا مهاجر مي‌گفت و بعد آواره. اين دو واژه را هم در آيين‌نامه تعريف كرده بود. الان هم آن‌ها را اتباع افغاني مي‌خواند (به جز كساني كه دفترچه پناهندگي دارند) پس آنان را پناهنده نمي‌داند در عين حال كه موافقت‌نامهء سه‌جانبه را امضا كرده است.»

امام ادامه مي‌دهد: «رفتار دولت ايران چندان روشن نيست ما نمي‌دانيم كساني كه كارت هويت و آمايش دارند پناهنده هستند يا نه، گاهي پناهنده‌اند و گاه مهاجر پس حقوق ناشي از هويتشان نامشخص مي‌ماند و مشروط بر اين است كه در چه مواردي پناهنده شناخته مي‌شوند يا چيز ديگري. ازدواج‌هاي صورت گرفته شرعي است ولي به ثبت نرسيده و براساس قوانين ايران بايد اجازهء وزارت كشور را داشته باشد. دولت براي آنان كه در طرح آمايش بودند اين راه را گذاشت كه برگردند و ويزا بگيرند. اما كساني كه كارت ندارند اقامتشان مشكل دارد و آثار قانوني ناشي از وضعيت حقوقي‌شان مشخص نيست. نه پناهنده‌اند نه آواره، نه مهاجر و نه اتباع افغان.»

نرگس جودكي/ سرمايه

لينک اصلي خبر